روزنامه «کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود به قلم محمد ایمانی نوشت:
1- سقوط خرمشهر نگران کنندهتر است آن هنگام که خبرش را به محمد جهانآرا دادند، یا فروپاشی روحی یک دولتمرد هنگامی که میگوید «ما باید همراه شویم؛ نمیتوانیم در برابر قدرتهای بزرگ بایستیم، با شعارهایی که گاهی هم توخالی است»؟ این عبارت آن قدر سخیف بود که سایت رسمی همان دولتمرد در گزارش خود مجبور شد جمله ضبط شده را سانسور کند. 36 سال پیش فرمانده محمد جهانآرا جملهای ماندگار گفت. او که تا چند ماه پیش یک شهروند عادی بود، با دستان خالی 33 روز شهر را حفظ کرد و حالا که آوار خبر سقوط شهر بر سر مدافعان خراب میشد، با صلابت تمام گفت «بچهها اگر شهر سقوط کرد، دوباره آن را پس میگیریم؛ مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند».
2- درست است که پس از برجام، سیاستمداری مدعی شد «خرمشهرهای جدید اقتصادی
را آزاد میکنیم» اما مشی امثال وی متأسفانه در جهت سقوط خرمشهرهای فرهنگی و
سیاسی و اقتصادی بوده است.
دشمن نداشتن دشمن مصمم یا احساس ضعف و فقدان روحیه، بدترین حالت برای
سیاستمداران است. در چنین وضعیتی اگر فلان دولت خصومتگرا در مذاکرات
برجام،مدیر ارشد اطلاعاتی خود را به عنوان سفیر فرستاد، پذیرفته میشود. و
اگر دولت دیگری، هیئتی را فرستاد که رئیس هیئت آشکارا به رسمیت شناختن
رژیم اشغالگر قدس را شرط همکاری خواند یا گفت از اصلاحات دولت در داخل
ایران حمایت میکنیم، به سبک قجری شنیده و ماستمالی میشود. یا اگر شیطان
بزرگ تعهداتش را زیرپا گذاشت، به جای اعتراض قاطع توأم با اقدام و عمل،
توجیهگرانی در وزارت خارجه و دولت به صف میشوند تا به جای کوبیدن به
سینه دشمن، بدعهدی او را توجیه کنند و برخلاف بیان صریح یک سال پیش، حالا
بگویند قرار نبود تحریمها برداشته شود و ما صرفاً توافق هستهای کردهایم
یا اینکه در هیچ جای دنیا تمام اجزای یک توافق اجرا نمیشود! تا دیروز شرط
رفع تحریمها و گشایش اقتصادی، اعتمادسازی از طریق مهار یا تعلیق و اوراق
فناوری هستهای بود تا «روح برجام» حاصل شود (به تعبیر آقای هاشمی «روح
برجام این است که اعتماد بینالمللی به وجود آید که ایران در صدد آزار
جامعه بینالمللی نیست»). اما امروز همان گونه که رهبر حکیم انقلاب
پیشبینی میکردند تحقق این روح، متوقف به خلع قدرت ایران از خویش در حوزه
فناوری دفاعی (موشکی) و نفوذ منطقهای و به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر
اسرائیل والنهایه اظهار ندامت از پایبندی به اسلام ناب محمدی(ص) است. بله!
وقتی گفتید «من به امام(ره) نام نوشتم که آمریکا ابرقدرت بزرگ است و ادامه
این وضعیت که رابطه نداشته باشیم امکانپذیر نیست»، او و مباشرانش هم جرأت
میکنند هر روز طلبکارتر شوند و شما را بدهکارتر کنند. این چنین فروپاشی
روحی نه تنها سایه تهدید و تحریم و جنگ را دور نمیکند بلکه سیلاب تهدید و
تحریم را با خود میآورد.
3- ایمان سقوط کرده، شخصیتها را تبدیل به گروگانی میکند که از خود اختیار ندارد. قانون و سنت الهی این است که مؤمن، عزیز و نفوذناپذیر باشد حتی اگر 70 زخم بر پیکر او وارد شود و زیر سم اسبها رود. این عصاره داستان کربلاست. فروپاشی روحی تا کجا بود که یک دولتمرد ملبس به لباس پیامبر(ص) مجبور شد تحریف کند و بگوید داستان کربلا، مذاکره است! قانون الهی این است که اگر مؤمن هستید، ترس و سستی و غم و عجز به خود راه ندهید، که شما برترید. «و لا تهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین» (آیه 139 سوره آل عمران). قانون الهی است که اگر مؤمن هستید از شیاطین نهراسید. «انما ذلکم الشیطان یخوف اولیائه... همانا شیطان منحصراً دوستان خود را میترساند. پس، از آنها نترسید و از من پروا کنید اگر ایمان دارید» (175 - آل عمران). اگر رعب در دل شما افتاد که آمریکا میتواند با یک بمب تمام توان دفاعییتان را نابود کند، در ایمانتان رخنه افتاده است. قانون الهی است که شیطان نمیتواند بر مؤمنان «تسلط» و چیرگی داشته باشد؛ و تنها سلطان کسانی است که راه نفوذ و چیرگی را به اختیار گشودهاند. «انّما سلطانه علی الذین یتولّونه... همانا تسلط شیطان منحصراً بر کسانی است که پیروی و ولایت او رابپذیرند و به خدا شرک بورزند» (آیه 100 سوره نحل). قرآن میفرماید روز قیامت «هنگامی که کار تمام شد، شیطان به پیروان خود میگوید خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده دادم و خلف وعده کردم. و من هیچ سلطه و تسلطی بر شما نداشتم جز اینکه شما را خواندم و مرا اجابت کردید؛ بنابراین مرا ملامت کنید و خویشتن را سرزنش نمایید...» (آیه 22 سوره ابراهیم). توماس فریدمن تیر ماه سال گذشته در نیویورک تایمز تصریح کرد؛ «ما با یک غلاف خالی از اسلحه توانستیم امتیازات مهمی را از ایران در مذاکرات (برجام) بگیریم». برجام که امضا و اجرا شد، دل شیطان بزرگ را نرم کرد؟ خیر! در همین دوره ماه عسل غربگرایان و کدخداباوران در پسابرجام بود که 2 میلیارد دلار دارایی ملت ایران با امضای رئیس جمهور آمریکا غارت شد. ما از شیطان ضربه نخوردیم، از خودمان خوردیم؛ از «سقوط باور» که سرچشمه هر بیغیرتی، بیجرأتی، بیشخصیتی، بیهویتی و «غیرپذیری» (راه دادن غیر در حریم خویش) است.
4- یک ضربالمثل آمریکایی میگوید «دموکراسی یعنی اینکه 2 گرگ و یک گوسفند رأیگیری کنند که برای ناهار چه بخورند و آزادی یعنی این که گوسفند صاحب حق سلب نشدنی، بتواند آن رأی را به چالش بکشد»! درست مثل چالش بیرمق علیه نقض برجام در نیویورک؛ و در عوض، توپ و تشر و گستاخی و بیادبی با نمایندگان ملت در مجلس خودمان! شهریور 1391 یوری آونری (عضو سابق پارلمان رژیم صهیونیستی) در کانتر پانچ نوشت «مذاکرهای که اوباما میگوید، یعنی فلسطینیها باید مثل بچه آدم با اسرائیلیها بنشینند و تمرین کنند. گوسفند عاقل باید با گرگ عاقل بنشیند و برای ناهار تصمیم مشترک بگیرند»! وقتی پذیرفتید از خود خلع قدرت کنید و تبدیل به برّه شوید، لاجرم باید دیپلماسی التماسی پیشه کنید، حتی اگر گاهی به تعارف خودکار به سمت حریف پرت کنید و ایمیل اعتراضی بفرستید و قیافه معترض به خود بگیرید! رهبر حکیم انقلاب چه قدر دقیق آسیبشناسی کردند که فرمودند «یکی از عناصر قدرت جمهوری اسلامی ایران، بیاعتمادی مطلق به قدرتهای سلطهگر جهانی است که امروز مظهر آن آمریکاست. باید بیاعتمادی به آمریکا را گسترش داد. متأسفانه برخیها حاضر نیستند این بیاعتمادی را قبول کنند و اگرچه به زبان میگویند آمریکا دشمن است اما احساس واقعی بیاعتمادی به آمریکا در آنها وجود ندارد. هنگامی که در انسان احساس دشمنی و بیاعتمادی واقعی به طرف مقابل وجود داشته باشد، در مذاکرات و دیدارها، الزامات آن را رعایت میکند و به گفتههای طرف مقابل مطلقاً اعتماد نخواهد کرد. اگر ما امروز راه را برای مذاکره با آمریکاییها و وسوسههای آنها در بخشهای مختلف باز کنیم، نه فقط زمینهساز نفوذ آشکار و پنهان آنها شدهایم بلکه پیشرفت موردنظر کشور هیچ گاه محقق نخواهد شد و عقب ماندگی قطعی خواهد بود». (28 شهریور 95، دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران)
5- عارضه دومی که در خطر و خسارت، کمتر از عارضه مرعوبیت و هضم شدگی یا حسن ظن و اعتماد نسبت به دشمن نیست، انفعال انبوه نیروهای مؤمن و انقلابی به ویژه مسئولین صاحب منصب، مقابل جریان واداده است. مقابل جریان ارتجاعی که مشغول بازتولید سیاست و اشرافیت قجری- پهلوی است، نمیتوان مماشات کرد؛ چنان که رهبر معظم انقلاب 13 بهمن 94 به اعضای دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی فرمودند «باید مقابل جریان بیاعتقاد به مبارزه با استکبار در داخل نظام ایستاد». ویژگی مشترک سیاست و اشرافیت قجری- پهلوی که دشمن مصمم به باز تولید آن است، کرنش مطلق در برابرغرب و خودکامگی و جباریت سرکوبگری مقابل اسلامگرایان و ملیگرایان در داخل بود. امروز یقیناً اشرافیت سیاسی- اقتصادی امتیازطلب (نجومی) همان قدر با صاحبنظران منتقد، دشمنی و کینهتوزی میکند که با دشمنان خونی ملت ایران اظهار شراکت و دوستی مینماید و از آنها حمایت میگیرد (نظیر سخنان معاون مرکل و وزیر خارجه آمریکا و رئیس سازمان سیا و...). شورای عالی امنیت ملی، قوه قضائیه، مجلس و ریاست آن،وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی، سازمان بازرسی و دیوان محاسبات و... مسئولیت قانونی و شرعی دارند که فراتر از خطابه و سخنرانی یا حداکثر انتشار گزارشهای بیرمق، با سرشاخههای دو خط موازی «نفوذ سیاسی و فرهنگی و اقتصادی» و «اشرافیت اقتصادی- سیاسی قانون شکن» از موضع اقتدار قانونی و حاکمیتی برخورد کنند؛ اگر نه سخنرانی ولو انتقادی این یا آن رئیس قوه و یا سازمان نظارتی و اطلاعاتی و امنیتی مطلقاً از کسی رفع مسئولیت نمیکند. مگر نفوذ و ریلگذاری انهدام ارکان قدرت یک حاکمیت یا فساد و اشرافیگری و پوساندن ریشههای اقتدار مردمی آن، جنایت و خیانت کوچکی است که برخی دستگاههای مسئول با مماشات مواجه میشوند؟! پس غیرت و حمیت حق کجاست؟
6- درست است که امیر مؤمنان (ع) میفرمود «هنگامی که آتش جنگ افروخته
میشد، به پیامبر(ص) پناه میبردیم، چون از همه ما به دشمن نزدیکتر بود»،
اما تاریخ سراغ ندارد علی علیهالسلام و اقتدا کنندگان به او حتی یک لحظه
از سینه سپر کردن و پیشمرگی پیامبر(ص) غافل شده باشند. درست است که امام
خامنهای در تأسی به امام خمینی(ره) و زدن به عمق اردوگاه دشمن و از هم
پاشیدن شیرازه او ذرهای فروگذار نمیکند - و این عیار ولایت است- اما
اسباب شماتت ما خواهد بود و خدا هرگز نیاورد که فرموده و نهیبی از او بر
زمین بماند و ما خلدآشیانی و تنزه طلبی کنیم و چندان که سزاوار خطشکنی
برای اوست، در پیشانی نبرد نباشیم. قرار نیست همه صاحبان منصب و مسئولیت
مصلحتاندیش شوند و میدان اقدام و عمل و تهاجم و دفاع را واگذارند.
مصلحتاندیشی صرفاً شأن مولاست و امروز آن بزرگوار از همه صریحتر در میانه
میدان است. در میانه میدان بودن و جنگیدن - و حتی تذکر گرفتن- هزار بار
شرف دارد به صلح و مصلحت کل شدن و انفعال مقابل شبیخون دشمن و بد عملی
دوستان سابق انقلاب.
7- فاجعه مصیبتبار کربلا از آنجا آغاز شد که صحابه و تابعین رسول خدا(ص)
در «منا»، خطبه پرنهیب و عتاب امام حسین علیهالسلام را شنیدند و دم بر
نیاوردند و حرکت نکردند. یک سال بعد وقتی امام، تکلیف را در واگذاشتن حج و
عزیمت به کربلا دید، آنها هر یک در چالهای از چالههای دنیا گرفتار
بودند. فریاد سرور آزادگان در منا همچنان تازه است: عبرت بگیرید ای مردم
از آن چه خداوند دوستان خود را با سرزنش علمای یهود پند داده است، آنجا که
میفرماید «چرا خداشناسان و علما، آنها را از قول حرام منع نمیکنند» و
فرمود «لعنت شدند آنها که از بنی اسرائیل به کفر گرویدند»... برای اینکه
ستمگران را میدیدند که ستم و فساد میکنند اما نهی نمیکردند تا به نوایی
برسند یا از گزند در امان باشند، در حالی که خداوند میفرماید «از مردم
نهراسید و فقط از من بیمناک باشید»... شما اغلب از ادای حقوق الهی کوتاهی
کردید و حقوق ائمه را سبک شمردید و حق ضعیفان را پایمال نمودید، آنچه را
گمان میکردید حق شماست به ناروا گرفتید ولی در راه خدا خود را به مخاطره
نیانداختید و برای رضای الهی از خویشان نبریدید. آیا با این اعمال زشت،
بهشت خدا و همجواری پیامبران او را آرزو دارید؟ میبینید پیمانهای الهی
شکسته میشود ولی دم نمیزنید، در حالی که از نقض برخی پیمانهای پدرانتان
ناله سر میدهید... شما مصیبتبارترین مردم هستید، چون از مسئولیتها،
آگاهانه دست کشیدید.